تقدیم به خزر
به کدامین بهار راهنمایم میشوی
و در کجای طیف نور سراغ از تو بگیرم
به قدر تو بی مقدورم -قادر به هدایت؟
کی سراغ خود از تو بخوانم؟
و کی بیابم انرا که در جستجوی خوشتنم
فریاد از سکوت یا سکوت از فریاد.
وانگاه که به جرم نقش کردی
و این نقش را در هم ریختم.
واین نقش را در هم ریختم؟
نه کار تو بود.
ایا اکنون موقه رفتن است؟
و چه بهانه ایی برای نرفتن.
و چه ادعایی برای بازگشتن؟
ایا موقه رفتن است/
نمی بینم .نمی شنوم .که در توهم همه
مجازیند در افکار .
هنوز لحضه ام نرسیده.
در صف هر دم در تعقیر کد44
و انگاه که سراغ از من گرفتی سراغ از تو ندارم
که به طمع کدام مقام گرفتار شدم
که یاد ندارم که چه گفتی چه شنیدی.
و همه این حقیقت است از راست
کد خدا {ارشام ستوده}
+ نوشته شده در سه شنبه دوم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 12:29 توسط مهدی محققیان
|