به کدامین بهار راهنمایم میشوی

و در کجای طیف نور سراغ از تو بگیرم

به قدر تو بی مقدورم -قادر به هدایت؟

کی سراغ خود از تو بخوانم؟

و کی بیابم انرا که در جستجوی خوشتنم

فریاد از سکوت یا سکوت از فریاد.

وانگاه که به جرم نقش کردی

و این نقش را در هم ریختم.

واین نقش را در هم ریختم؟

نه کار تو بود.

ایا اکنون موقه رفتن است؟

و چه بهانه ایی برای نرفتن.

و چه ادعایی برای بازگشتن؟

ایا موقه رفتن است/

نمی بینم .نمی شنوم .که در توهم همه

مجازیند در افکار .

هنوز لحضه ام نرسیده.

در صف هر دم در تعقیر کد44

و انگاه که سراغ از من گرفتی سراغ از تو ندارم

که به طمع کدام مقام گرفتار شدم

که یاد ندارم که چه گفتی چه شنیدی.

                و همه این حقیقت است از راست

                                   کد خدا {ارشام ستوده}