نور درمانی

استفاده از نور مصنوعي در درمان بيماريهاي مختلف، مرتبط با اختلالات ريتم Circadian (كار شيفتي، Jet lag، اختلالات خواب) سيكل هاي قاعدگي (Premenstural dysphoric dis)، تغييرات فصلي (افسردگي زمستاني، پرخوري عصبي) و... بكار رفته شده است. 40 سال قبل اين فرضيه مطرح شد كه ممكن است نور، اثري تنظيم كننده بر تخمك گذاري و سيكل قائدگي داشته باشد. يكسري مطالعات انجام شده طي سالهاي 1995 ـ 1965، نشان دادند كه تابش شبانه نور، طي روزهاي حوالي تخمك گذاري، به زناني كه سيكل قاعدگي طولاني داشتند سبب شد تا سيكل قاعدگي در اين زنان، كوتاهتر شود. 2 مطالعة مشابه ديگر، نشان دادند كه ميزان تخمك گذاري نيز افزايش مي­يابد. در يك مطالعة ديگر كه بر روي يك گروه از بيماران كه با تشخيص اختلال رفتاري فصلي تحت فتوتراپي به مدت 1 هفته (در فاصلة روزهاي 13 ـ 1 سيكل قاعدگي) قرار گرفتند، مشاهده شد كه سيكل قاعدگي آنها بطور ميانگين 2/1 روزكاهش يافت. در مطالعات مذكور، هيچگونه بررسي و مطالعه اي بر روي هورمونها كه ممكن بود به شناختن مكانيزم تأثيرات نور، كمك كند، انجام نگرفت.

روش مطالعه: مطالعة ما در Novo sibrisk (واقع در عرض جغرافيائي 55 شمالي)، بين سالهاي 2006 ـ 2003 وطي ماههاي اكتبر تا آوريل (در فصل زمستان) انجام شد. علت انتخاب فصل زمستان اين بود كه سطح نور طبيعي در طول روز در طي اين فصل كمتر مي باشد و ضمناً طول مدت روز در اين فصل نيز كوتاهتر مي­باشد. (كوتاهترين روز آن 7 ساعت طول مي­كشد).

شركت كنندگان، طي يك دعوت همگاني كه در يك روزنامة محلي چاپ شده بود و پس از كسب اطلاعاتي از نظر سابقه ژنيكولوژي در مطالعه شركت داده شدند. در اين دعوت نامه، از زناني كه دچار سيكل قاعدگي طولاني بودند دعوت شد تا در مطالعة ما شركت كنند.
(28.1-37.8) علت انتخاب اين عده از زنان اين بود كه با كوتاهتر كردن سيكل قاعدگي به ايجاد شرايط فيزيولوژيك بهتر در آنها كمك شود، در مقابل، شركت دادن زناني كه داراي سيكل قاعدگي نرمال بودند، ممكن بود اثر نامطلوبي بر مدت سيكل آنها داشته باشد. به شركت كنندگان گفته شد كه مونوگرافي و بررسي هاي هورموني بطور رايگان انجام خواهد شد. پاسخ دهندگان، اطلاعات مربوط به سيكل ماهانه خود، طي يكسال گذشته را در اختيار محققين ما قرار دادنه و پس از آن Case هاي مورد نظر و مطلوب جهت شركت در بررسي­هاي كلينيكي، انتخاب شدند. از ميان 180 نفر مراجعه كنندة اوليه، 41 نفر دعوت به همكاري شدند وطي مصاحبه­هاي اختصاص، روش و هدف انجام مطالعه، بطور كامل براي شركت كنندگان توصيف شد. شرايط ورود به مطالعه شامل موارد زير بود كه شركت كنندگان مي بايست همة آنها را مي­داشتند:

1 ـ طي اغلب سيكل­هاي قاعدگي شخص مورد نظر در طي سال گذشته، بويژه 2 سيكل قبلي، هيچ داروئي كه سطح هورمونهاي جنسي را تحت تأثير قارار دهد مورد استفاده قرار نگرفته باشد.

2 ـ عدم وجود علائم كلينيكي حاكي از اختلالات اندوكرين

3 ـ سلامت عمومي خوب

4 ـ يك رژيم خواب و بيداري نرمال

5 ـ عدم مسافرت بين 2 خط نصف النهار، طي 2 ماه اخير

طي مصاحبه انجام شد، 14 نفر از 41 نفر اول حذف شدند. (10 نفر فاقد كرايتريا بودند، 3 نفر به علت عدم همكاري مناسب و 1 نفر به دليل متفرقه) از 27 نفر باقيمانده نيز 5 نفر به دلائل مختلف (2 نفر به علت بارداري، 2 نفر به علت عدم همكاري در طول مطالعه و 1 نفر به علت مهاجرت) نتوانستند مطالعه را به پايان رسانند. با اين حساب 22 نفر، مطالعه را تاپايان ادامه دادند.

مطالعه، شامل 2 ماه بررسي با شدت نور كنترل شده بود كه بين آنها، حداقل يك سيكل قائدگي off از نظر بررسي و كنترل، وجود داشت. نور باشدت بالا، در طول يكي از اين ماهها و نور با شدت كم در طول سيكل ديگر تابيده شد. درمان با نور در خانه به مدت 1 هفته صورت مي گرفت و 1 روز قبل (روز baseline = در مطالعه از آن به عنوان روز 7 تعبير شده) و 1 روز پس از اين مدت (روز follow up = روز 14) بررسي هاي پاراكلينيك انجام شد. برنامه ريزي بگونه­اي بود كه هر 2 روز (هم روز 7 و هم روز 14) در فاز فوليكولر قرار بگيرند، زيرا پاره شدن فوليكول غالب و تغييرات هورموني ناشي از آن (در فازلوتئال)، ممكن بود نتايج تحقيقات ما را تحت تأثير قرار بدهد. از طرف ديگر، مواجه با نور، زماني بيشترين تأثير خود را بروز مي دهد كه در حول و حوش روز تخمك گذاري انجام شود. بنابراين روز مناسب براي ورود به مطالعه بر حسب كوتاهترين مدت معمول براي يك سيكل قاعدگي (بر حسب هر يك از شركت كنندگان) منهاي 14 (طول مدت معمول فاز لوتئال) منهاي 7 (طول مدت دوره درمان بانور) محاسبه شد.

شركت كنندگان، يك روز عصر به مركز درماني مي آمدند تا جهت انجام بررسي هاي پاراكلينيك، 5cc خون وريدي از وريد آنتركوبيتال، پس از 3 ساعت ناشتائي، از آنها گرفته و يك سونوگرافي نيز از آنها به عمل آيد. به آنها يك وسيلة تابش نور داده شد تا با خود به خانه برده و از صبح روز بعد، مواجهه بانور را آغاز كرده و عصر روز آخر، براي آزمايشات follow up وسونوگرافي مجدد، مراجعه كنند. در اين مدت، درجه حرارت ركتال روزانه، ثبت و در هنگام مراجعه مجدد تحويل محققين ما داده مي­شود.

براي تابش نور سفيد باشد 4300lux از يك منبع نور sunray2-max استفاده شد. لامپهاي استفاده شده، فسفري و از نوع 835 بودند. شركت كنندگان توجيه شده بودند كه صبح­ها پس از مدت كوتاهي از برخواستن از خواب، (بطور ميانگين 20-15min) به مدت 45min، صورت خود را در فاصله 41cm منبع نور ذكر شده قرار دهند. لازم نبود تمام مدت به صفحه منبع نور خيره شوند بلكه فقط بايد اجازه داده مي شد تا نور آزادانه به هر دو چشم برسد. نور با شدت كم نيز باشدت 100 لوكس و از فاصلة 41cm و توسط يك لامپ فلورسانت خانگي تابيده مي شد. پس از پايان هر دوره 7 روزه از شركت كنندگان خواسته مي شد تا نظرشان را در مورد اين تجربه مواجهه بانور بيان كنند. علت انتخاب صبح براي مواجهه بانور، 1 جلوگيري از ايجاد اختلاف خواب ناشي از تابانيده نور در طول شب و 2 پائين بودن شدت نورآفتاب در اين زمان از روز بود.

براي اندازي گيري پرولاكتين، LH.TSH و FSH از روش ايمونولومينو متر يك و براي استراديول از روش ELISA استفاده شد. كيت هاي استفاده شده براي تمام بيماران از يك كارخانه تهيه شد. از آنجائي كه LH ترشح Pulstile دارد، براي اندازه گيري آن، نمونة ادراري يك نيم روز از هر فرد تهيه مي شد.

در سونوگرافي نيز به قطر فوليكول، حجم تخمدان و ضخامت اندومتر توجه مي شد.

نتايج: مطالعة ما نشان داد، به دنبال مواجهة 1 هفته اي با نور سفيد در فاز فوليكولر، ترشح پرولاكتين،LH و FSH، رشد فوليكول تخمدان و احتمال تخمك گذاري افزايش مي­يابد. اين اولين مطالعه اي بود كه همزمان با بررسي تأثير نور بر تخمك گذاري به اندازه گيري و بررسي هورمونهاي جنسي نيز پرداخت تا به مكانيزم اثر نور پي ببرد. مشخص است كه افزايش ميزان تخمك گذاري به دنبال مواجهه با نور، نتيجة يك رشد تسريع شده فولكيولي مي­باشد و آن نيز به نوبة خود،  حاصل تغييرات پيچيده اي است كه در ترشح هورمونهاي جنسي مترشحه از محور هيپوفيز ـ تخمدان رخ مي دهد.

پاية نوروآناتوميك اين اثر نور، ممكن است بر مبناي اطلاعات صادره توسط فتورسپتورهاي Melanopsin-based چشم باشد كه توسط محور رتينو هيپوتالاميك (جدا از محور مربوط به عصب اپتيك) به ساعت بيولوژيك واقع در هسته سوپراكياسماتيك هيپوتالاموس منتقل مي­شوند. البته، احتمالاً راههاي ارتباطي بي­شمار ديگري نيز با هيپوتالاموس وجود دارد، با اين حال، مسير غدة پينه آل كه ترشح كنندة نور و هورمون ملاتونين مي­باشد، تنها مسيري است كه بخوبي مورد مطالعه قرار گرفته است. لازم به ذكر است كه مطالعات انجام گرفته بر روي حيوانات، هيچ علامت قطعي مبني بر تأثير قابل توجه ملاتونين بر عملكرد توليدمثلي انسان را مطرح نمي سازد.

مكانيسم نور واندوكريني كه مسئول تأثيرات تحريكي نور است ممكن است از مكانيزمي كه در فاز فوليكولر سيكل هاي قاعدگي سبب افزايش سطح LH و FSH مي شود، متفاوت باشد. براي بررسي اين امر، در ژاپن، استفاده از باربيتوراتها كه ترشح LH در سيكل قاعدگي را مهار مي كنند، تأثيري بر اثر تحريكي نور در افزايش ترشح LH در فاز فوليكولر نداشت.

محدوديت­ها: تعداد كم شركت كنندگان و تا حدي نيز محدود بودن جمعيت نمونه، بزرگترين معايب اين طرح بودند.

نتيجة نهائي: مواجهه با نور سفيد مصنوعي در صبحگاه مي تواند تخمك گذاري را تحريك سازد. اين امر ممكن است روشي نويد بخش براي غلبه بر نا باروري در تعدادي از زنان باشد.

خود درمانی در جانوران

آيا تا به حال سگ يا گربه‌اي را ديده‌ايد كه علف بخورد؟ سگ‌ها و گربه‌ها همانند وابستگان وحشي خود، از جمله گرگ‌ها، ببرها و شيرها، گاهي علف مي‌خورند. چرا اين جانوران گوشت‌خوار گاهي به گياه‌خواري روي مي‌آورند؟ با شگفتي فراوان، هنوز پژوهشي گزارش نشده است كه بتواند به اين پرسش پاسخ كامل و روشني بدهد. با وجود اين، دانشمندان عقيده دارند گياه‌خواري ممكن است نوعي روش خود درماني در جانوران باشد.

دانشمندان رشته‌هاي گوناگون، در حال بررسي اين احتمال هستند كه گونه‌هاي زيادي از پرندگان، حشره‌ها و پستانداران، از گياهان، خاك، حشره‌ها و قارچ‌ها به عنوان دارو  بهره مي‌گيرند و از اين راه خود را در برابر بيماري‌هاي احتمالي محافظت مي‌كنند (پيشگيري از بيماري) يا حالت ناخوشايندي را كه دچار آن شده‌اند، آرامش مي‌دهند(درمان دارويي).

اغلب دانشمنداني كه در اين زمينه‌ي علمي نوين پژوهش مي‌كنند، باور دارند جانوران نمي‌توانند با تكيه بر نوعي خرد ذاتي دريابند، چه گياهي براي آن‌ها سودمند است  بلكه راهبردهاي خوددرماني مهارت‌هاي حياتي هستند كه انتخاب طبيعي آن را نيرو مي‌بخشد.

در بيش‌تر موارد، ميل به كاهش احساس ناخوشايند، بروز رفتارهاي خوددرماني را بر مي‌انگيزد . بعضي گونه‌هاي جانوان، به ويژه ميمون‌هاي انسان‌نما، در درمان خود اندكي هدف‌دار عمل مي‌كنند. در اين گونه موردها، اغلب واژه‌ي زوئوفارماكوگنوزي (درك جانوران از داروها) به كار مي‌ر‌ود. البته، اين واژه براي توصيف همه‌ي راه‌هايي كه جانوران ديگر براي تعامل با داروخانه‌ي طبيعت بر مي‌گزينند، مناسب نيست.

نخستين مشاهدات

در فرهنگ عامه مردم چين اين داستان مشهور است كه قرن ها پيش  كشاورزي كنار كلبه خويش مار ي مي بيند و از ترس جان با چوب دستي مار را مجروح مي كند و به خيال آن كه خواهد مرد ، آن را به حال خود وا مي گذارد . چند روز بعد ، بار ديگر همان مار را مي بيند و دوباره تلاش مي كند آن را از بين ببرد. چند روزي مي گذرد و براي بار سوم مار ديده مي شود . اين بار كشاورز پس از مجروح كردن مار ،آن را دنبال مي كند و مار زخمي را مي بيند كه در ميان بوته ها مشغول خوردن علف است . كشاورز مشاهدات خود را پيگيري مي كند و در مي يابد كه زخم هاي مار خيلي زودتر از آن چه كه تصور مي كرد ، بهبود مي يابند .

در پزشكي سنتي چين از پودر سفيد رنگي براي بهبودي سريع تر زخم ها ، بريدگي ها و خونريزي هاي سطحي استفاده مي شود . اين پودر را از گياهي با نام Panex notoginseng به دست مي آورند . گمان مي رود مار داستان كشاورز كنجكاو از آن مي خورده است.

 برخي از دانشمندان مشاهداتي داشته اند مبني بر اين كه بعضي از جانوران مي توانند ، توليد مثل خود را كنترل كنند . براي مثال ، هالي دوبلين گزارش كرده است ، برخي از فيل هاي آفريقايي از گونه هاي خاص يك درخت براي القاي زايمان استفاده مي كنند. او  بيش از يكسال فيل حامله اي را در شرق آفريقا   دنبال و مشاهده كرد كه جانور تا نزديك زمان وضع حمل ،برنامه غذايي ثابتي را پي گرفت . اما در اين زمان ، شاخ و برگ گياهي از خانواده Boraginaceae را خورد . چهار روز بعد ، نوازد خود را به سلامت به دنيا آورد . كارن استراير مشاهدات مشابهي را در مورد ميمون هاي موريك ( Brachyteles arachinoides ) در برزيل گزارش كرده است . او با تعقيب اين ميمون ها دريافت كه آن ها گاهي از برگ هاي دو گياه با نام هاي Apulia leiocarpand و Platypodium elegans و گاهي از ميوه گياهي با نام Enterlobium contortisiliquim استفاده مي كنند . دو گياه اول نوعي تركيبات ايزوفلا ونتوئيدي دارند كه ساختمان آن ها شبيه استروژن است . به نظر مي رسد ميمون ها از اين دو گياه براي جلوگيري از بارداري استفاده مي كنند ، اما خوردن ميوه گياه سوم كه حاوي نوعي پيش ساز پروژسترون به نام استيگما سترول است ، به نحوي شانس بارداري را در اين ميمون ها افزايش مي دهد .

پيشگيري از بيماري ها

تاكنون محققان مرز مشخصي بين رفتارهاي خود درماني از لحاظ پيشگيري يا درمان دارويي مشخص نكرده اند .

الف ) خاك خوري : گونه هاي زيادي از پستانداران ، پرندگان، خزندگان و حتي حشرات،خاك مي خورند . از مدت ها پيش، گمان مي رفت اين رفتار در واقع تلاشي براي تامين مواد معدني ضروري است . اما بررسي هاي جديد نشان مي دهند كه خاك خوري هميشه به اين منظور صورت نمي گيرد . تنظيم pH معده ، سم زدايي متابوليت هاي ثانويه گياهان و مقابله با نارحتي هاي گوارشي، از جمله اسهال ، از دلايل جديدي هستند كه براي توجيه رفتار خاك خوري جانوران مطرح شده اند.

ب) استفاده از حشرات : بسياري از حشرات سم هايي مي سازند يا از رژيم غذايي خود به دست مي آورند . آنها سم را در بخش هايي از بدن خود ذخيره مي كنند و به كمك آن از شكار شدن به وسيله پرندگان محفوظ مي مانند يا با انگل ها و ميكروب ها مقابله مي كنند . تاكنون بيش از 200 گونه پرنده شناسايي شده اند كه مورچه ها را بر پرهاي بدن خود مي مالند . گاهي نيز روي لانه هاي تپه مانند مورچه ها مي غلطند تا به اين طريق مورچه ها روي پرهاي آن كشيده شوند. مورچه هايي كه پرندگان به پرهاي خود مي مالند اغلب از گونه هايي هستند كه اسيد فورميك توليد مي كنند . اين اسيد به راحتي شپش هاي لاي پرها را از بين مي برد. ميمون هاي ونزوئلايي در فصل گرم و مرطوب سال كه نيش زدن حشرات بسيار آزار دهنده مي شود، ترشحات فوق العاده سمي نوعي هزار پا را روي كرك هاي بدن خويش مي مالند . ترشحات هزار پا حاوي بنزوكوئينون هستند كه در دفع حشرات بسيار موثر است .

ج) ميوه هاي ضد انگل : در رودخانه آواش واقع در اتيوپي ، آبشاري وجود دارد كه اين منطقه را به دو زيستگاه متفاوت تقسيم مي كند . در بالا دست آبشار ، گونه اي ميمون با نام Papio anubis و در پائين آن گونه اي با نام Papio hamadryas و دورگه هايي از اين دو گونه ، زندگي مي كنند . خطر آلودگي به انگل شيستو زوما در اين ميمون ها متفاوت است ، زيرا ميزبان واسط اين انگل ، يعني حلزون هاي جنس Biomphalaria , در پايين دست آبشار بسيار زيادند و در بالا دست آن , كم تر يافت مي شوند . از اين رو ، آلودگي به اين انگل در پائين آبشار بيش تر است . هر چند درختچه اي با نام Balanites aegyptica در هر دو زيستگاه وجود دارد ، اما تنها ميمون هاي پائين آبشار از ميوه هاي آن استفاده مي كنند . اين ميوه ها حاوي نوعي پيش ساز هورموني به نام ديوز جنين هستند كه به نظر مي رسد از رشد شيستوزوما جلوگيري مي كند.

د) لانه هاي ضد انگل : بسياري از پرندگان در لانه هاي خود از گياهان تازه اي استفاده مي كنند كه جز و ساختمان آن ها محسوب نمي شود . به نظر مي رسد گياهان تازه مواد فراري دارند كه در دفع و كشتن انگل هاي پوستي موثرند. برخي سا ر ها ، در لانه هاي خود از هويج وحشي ( Daucus Carota ) استفاده مي كنند كه باعث كاهش قابل ملاحظه تعداد كنه هاي موجود در لانه مي شود . هر چند كاهش تعداد كنه ها بر ميزان رشد جوجه ها تاثيري ندارد ، اما جوجه هايي كه در لانه هاي حاوي هويج وحشي رشد و نمو مي كنند ، مقدار هموگلوبين بيش تري دارند.

درمان دارويي در شامپانزه ها

درمان دارويي جانوران در مقايسه با خود درماني به منظور پيشگيري ، مورد توجه بيش تري قرار گرفته و

مطالعات دقيق تري روي آن انجام شده ا ست .

 

سال 1987 ميلادي، ميشل هافمن در تانزانيا در حال مشاهده گروهي از شامپانزه ها بود كه غذا مي خوردند . در ميان آن ها شامپانزه ماده اي، حال خوشي نداشت و در كناري آرميده بود . وقتي بيدار شد، به سوي درختچه اي به نام Vernonia   amygdalina راه افتاد . مردم محلي اين گياه سمي را " قاتل بز " مي نامند . تلخي بسيار زياد برگ هاي اين گياه هشداري جدي به جانوراني است كه قصد دارند شاخ و برگ هاي آن را مصرف كنند. اما شامپانزه بيمار بدون توجه به اين هشدار ، شاخه اي از اين گياه را چيد و با دقت پوست آن را جدا كرد تا به مغز داخلي ساقه رسيد . سپس طي 20 دقيقه مغز آن را كاملا جويد و شيره آن را مكيد . هافمن رفتار ديگري را نيز بين شامپانزه ها مشاهده كرد . برخي از آن ها هنگام بيماري ، برگ هاي گياهان خاصي را بدون آن كه بجوند ، مي بلعيدند . اين برگ ها تقريبا دست نخورده دفع مي شدند .

هافمن در مطالعات وسيعي كه در جنگل هاي تانزايا انجام داد ، به اين نتيجه رسيد كه رفتار خود درماني در شامپانزه ها اغلب با آلودگي آن ها به انگلي با نام Oesophagotomum stephanostomum ارتباط دارد . بررسي هاي او نشان دادند ، ساقه يا برگ گياهاني كه شامپانزه ها هنگام بيماري مصرف مي كنند، به دفع اين انگل از بدن آن ها كمك مي كند. شامپانزه اي كه مغز تلخ ساقه V. amygdalina را بجود ، بدون شك بيمار است . جويدن مغز ساقه اين گياه  پس از 20 الي 24 ساعت باعث از بين رفتن احساس ناخوشي در شامپانزه مي شود.

اما چرا شامپانزه با دقت پوست گياه را جدا مي كند و تنها مغز ساقه را مصرف مي كند ؟ در پيكره اين گياه دو دسته تركيب كشنده به نام سسكيوترپن لاكتون و گليكوزيدهاي استروئيدي يافت مي شوند . غلظت اين مواد سمي در پوست ساقه و برگ هاي گياه از مغز آن بيش تر است . از اين رو ، شامپانزه  اين بخش هاي گياه را براي جلوگيري از مسموميت شديد مصرف نمي كند . تركيبات دسته نخست ،  اثرات ضد انگلي شديدي دارند اما تركيبات دسته دوم خواص كشندگي كم تري دارند و باعث مهار تحرك و تخم گذاري در انگل ها مي شوند.

شامپانزه ها براي دفع انگل هاي خود از گياهان ديگري نيز استفاده مي كنند . هافمن 34 گونه گياه را گزارش كرده است كه شامپانزه ها برگ آن ها را درسته مي بلعند . هر چند اين گياهان به شكل هاي گوناگون ( بوته، درختچه ، درخت و پيچك ) مي رويند ، اما همه آن ها خصوصيت مشتركي دارند : سطح برگ هايشان بسيار ريز و پوشيده از كرك است .هافمن درمطالعات خود دريافت ، در مدفوع شامپانزه به ازاي هر 20 برگ بلعيده شده حدود 10 كرم زنده يافت مي شود . بنابراين با وجودي كه برگ هاي بلعيده شده كرم ها را دفع كرده بودند ، آن ها را از بين نبرده بودند . در واقع سطح  ريز و كركدار برگ ها اتصال كرم هاي بالغ به جدار روده را سست مي كند. به علاوه بسياري از كرم هاي نابالغ لابه لاي كرك ها به دام مي افتند و به اين ترتيب از بدن جانور دفع مي شوند.

خود درماني و يادگيري

اغلب محققان بر اين باورند كه راهبردهاي خود درماني مهارت هايي حياتي هستند كه انتخاب طبيعي آن ها را نيرو مي بخشد . با وجود اين ، در برخي گونه ها ، به ويژه ميمون هاي انسان نما ، رگه هايي از يادگيري مشاهده مي شود. در اين ميمون ها ،  افراد خام و بدون تجربه  رفتارهاي خود را با كسب اطلاعات از تجربيات ديگران كامل مي كنند . وقتي فردي اثرات مفيد ماده اي را براي سلامتي خود درمي يابد، اين تجربه ميان اعضاي گروه به تدريج گسترش مي يابد.

به نظر مي رسد اولين برخورد با رفتارهاي خود درماني در سنين پائين اتفاق مي افتد . وقتي ميمون بالغي بيمار مي شود و رفتار خود درماني را از خود بروز مي دهد، ميمون هاي جوان متوجه اين رفتار مي شوند و سعي مي كنند خودشان نيز آن را انجام دهند. ميمون بالغ نيز اغلب مادرشان است .

اگر خود درماني را حاصل يادگيري بدانيم، با پرسش هاي عميقي روبه رو مي شويم . جانور پس از بيماري بايد گياه دارويي را شناسايي كند، بخش هايي را كه موثر هستند انتخاب و آن را به شيوه مناسبي مصرف كند. شامپانزه ها در عادت هاي غذايي بسيار محافظه كارانه عمل مي كنند و حتي هنگامي كه بيمار هستند ، مواد غذايي جديد را به طور تصادفي انتخاب نمي كنند . شايد رفتار خود درماني از آن جا شروع مي شود كه در يك دوره كميابي غذا ، ميمون هاي گرسنه و بيمار به غذاهاي جديدي روي مي آورند . در نتيجه سلامتي خود را باز مي يابند و اين بهبودي زمينه اي براي مصرف غذاي جديد در هنگام بيماري مي شود.

 

خود درماني و پزشكي سنتي

حدود يك قرن پيش ، طبيبي تانزانيايي توانست با كشف شيوه درماني مهمي جان بسياري از مردم روستايش را نجات دهد كه به يك بيماري شبيه اسهال مبتلا شده بودند . او  جوجه تيغي بيماري را در اطراف روستا مشاهده كرد كه وضعيتي مشابه اهالي روستا داشت و از ريشه گياهي مي خورد . اهالي روستا آن گياه را سمي مي پنداشتند اما طبيب عقيده داشت مي توان از آن براي درمان بيماري استفاده كرد. از اين رو ، پس از اين كه خود مقداري از گياه را خورد ، ماجرا را براي مردم تعريف كرد و آنان را متقاعد كرد از آن براي درمان بيماري خود استفاده كنند . از آن زمان تاكنون مردم آن روستا از آن گياه به عنوان دارو استفا مي كنند . به نظر مي رسد ، رويدادهاي مشابه ، بر كارايي پزشكي سنتي افزوده اند و شايد منشا پزشكي سنتي بوده اند .

 

كلام آخر

همان طور كه يك قرن پيش آن طبيب تانزانيايي توانست داروي جديدي را براي مردم روستاي خود پيدا كند ، مطالعه رفتارهاي خود درماني در جانوران مي تواند منبع مهمي براي كشف داروهاي جديد باشد. آفريقا، محل تولد بشر، ممكن است نقطه شروع تكامل پزشكي مدرن باشد . شناخت بهتر اين قاره مي تواند نقش مهمي در آينده جهان ايفا كند.

منبع:

 www.jazirehdanesh.com

www.iranbiology.ir/Zoologyw

www.jamejamonline.ir