بارش مسموم
خواست از شهر بروم هجرت كنم به شهري ديگر ولي ديدم كارها به روال سابق است
همه كار خود مي كنند منتها به ديوانكي . مردم نان سوخته بهتر مي پسندنند و جاي استين
پاچه شلوار عوض شده اهنگر اول ميكوبد و بعد به اتش مي سپرد و رفتگر اشغالها را در
وسط كوچه رها مي كند . با اين همه همه راضي خوشبختند جز من بسيار فكر كردم و دريافتم
اين منم كه بايد تعقير كنم نه ديگران . پس خوشا اب باران همرنگي جماعت
برداشت ازادي اذ بارش مسموم ارشام ستوده
+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 20:16 توسط مهدی محققیان
|